loading...
سایت اس ام اس و سرگرمی
کامران نوربخش بازدید : 15 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻧﺦ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ
ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻢ ﮐﻪ ۵ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﮔﯿﺮ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﯿﮑﺎر ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﻣﻨﻢ ﻫﺮﭼﯽ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺣﺎﻟﯿﺶ ﻧﻤﯿﺸﺪ !
ﯾﺪﻓﻪ ﺧﺎﻟﻢ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﭘﯽ ﭘﯽ ﻫﺎﯼ ﻻﯼ ﺩﻧﺪﻭﻧﺸﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻩ !

ﺍﻭﻧﻢ ﮔفت اَه اَه ! ﻭ ﺭﻓﺖ ﭘﯽ ﺑﺎﺯﯾﺶ

***********************

سن من بستگی به خواست مامانم داره
یه وقتا می گه :
«تو دیگه بچه نیستی، این کارا چیه؟ از تو بعیده»
یه وقتا هم می گه :
«تو هیچی حالیت نیست … بچه ای هنوز، این چیزا رو نمی فهمی!»

****************

مامانم گیر داده یه موسیقی براش دانلود کنم
می گم :اسمشو بگو؟
می گه :نه اسم خودشو می دونم نه خوانندشو
ولی اولش یه ریتمی داره مثل دیدینگ دیدینگ دینگ
شما بگین الان من چی سرچ کنم توی نت؟
واقعا فک و فامیله ما داریم؟

********************

 

مامانم وقتی از دستم عصبی میشه میگه:
 به خدا اگه باهات بیام خواستگاری به دختره میگم چه خری هستی

*****************************

داداشم کلاس سوم دبستانه ساعت ۷ صبح بیدارش کردم،
با جدیت تمام سر همه خونواده داد میزنه :
ای بابا ولم کنید ، ۳ ساله درس میخونم به کجا رسیدم !

******************************

با داییم رفته بودم موبایل بخریم داییم به فروشنده گفت : به نظر شما کدوم رنگو بخریم ؟
فروشنده : والا این به سلیقه ی شخصیتون برمیگرده من نمیتونم نظری بدم !
داییم : حالا شما اگه بودی کدومو میخریدی ؟
فروشنده : چی بگم والا ! شما باید بپسندین سلیقه ها متفاوته !
داییم : سلیقه ی شما کدومو میپسنده ؟
فروشنده : والا من اگر بودم نقره ای رو میخریدم !
داییم : پس اگر زحمتی نیست اون مشکی رو به ما بده …
فروشنده با تعجب گفت چرا مشکی ؟
داییم : اون نقره ایه حتما مشکلی داره که اصرار داری به ما بندازیش !
من
فروشنده
داییم

*********************************

 

روز تولد بابام با کلی ذوق و شوق یه ساعت مچی بهش کادو دادم
برگشته میگه ممنونم پسر گلم ولی احتیاجی به این کارا نبود
همین که سعی کنی تو زندگیت آدم باشی برای من با ارزش ترین هدیه س …
من

**********************************

 

یه لشگر از فامیلامون حمله کردن خونمون ،
هرچند دقیقه یه بار هم یه چیزیو بچه ها میزنن میشکونن …
پسرخالم برگشته بهشون میگه بچه ها چیزایی که نمیشکنه رو الکی زمین نندازید !

**************************************

یه بار با خانواده داییم رفته بودیم بیرون داییم پاش گرفت لبه جوب افتاد توی جوب
دختر دایی گودزیلام اومده میگه بابا بابا صدای قوطی در بیار ضایع نشی !
ما
داییم
قوطی
دختر داییم

******************************

پریشب به بابام گفتم خواب دیدم زلزله اومده ،
فردا ظهرش زاهدان زلزله اومد ؛ بهش میگم میبینی ؟؟؟ بهم الهام شده بوداااا
میگه خب بعضی از جانوران این ویژگی هارو دارن !
من برم زنگ بزنم آتشنشانی شاید خبری از پدر و مادرم داشته باشن !

******************************************** 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 50
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 59
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 65
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 65
  • بازدید ماه : 91
  • بازدید سال : 1,387
  • بازدید کلی : 5,592